شب های قدر
الهی ...
زمين تنگ است و آسمان دلتنگ
پنجره اي براي تماشا و حنجره اي براي صدا زدن ندارم
اميدم به توست
پس بي آنکه
نامم را بپرسي و
دفترهاي ديروزم را
ورق بزنى، رحمتت را
در این ماه پربرکت و این شبهای عزیز برماو همه کسانيکه
تو را عاشقانه می خوانند و عزيزند جاري کن
یک هفته است که باز این فرشته معصوم خیلی عذاب میکشه هر شب تا بعد از سحری بیدار و گریه و گریه و
گریه و گریه....
بعدش هم از خسته گی خوابش میبره و پنج یا شش صبح دوباره بیدار...
عجب تحمیلی خداوند به من و همسرم داده تقریبا تمام شب بیداریم و صبح هم سرکار..........
خیلی خسته ام
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی